قصه دلتنگی ما ادما قصه عجیبیه.اول میریم به سمت هم. بعد همون پس میزنیم تا میفهمیم بهمون کشش دارن. دوباره دلمون تنگ میشه میایم یسر میزنیم .چقد بیکاریم. من جزو بیکارا نیستم ولی خودمم تحمیل نمیکنم میخای بمون میخای برو
هستن کسایی که خرابت کنن لهت کنن بزارنت کنار. اما خب خودت ارزشتو نیار پایین. خودت باش. همیشه صادق باش. صداقت قیمتش گرونه. ارزشش واسه همینه که بالاس. دوستیای 4ساله که هیچی دوستی 40 ساله رو بباد میده اگه صادق نباشی
هستن کسایی که خرابت کنن لهت کنن بزارنت کنار. اما خب خودت ارزشتو نیار پایین. خودت باش. همیشه صادق باش. صداقت قیمتش گرونه. ارزشش واسه همینه که بالاس. دوستیای 4ساله که هیچی دوستی 40 ساله رو بباد میده اگه صادق نباشی
یکی بود که اون زمونا که 20 سالم بود فکر میکردم دوسش دارم این رفت.خیلی راحتم رفتاااا
تااین رفت اقا من چه شعرهایی نگفتم هرکی میخونه کیف میکنه خخ
موضوع پایان نامم مشخص شد.یکم اروم شدم خیالم راحت شد.فقط درسای این ترم مونده که خودش یه پروسه جداست.
سه سالی میشه که دوروبرمو خالی کردم.فکرم ازاد شده و راحتتر تصمیم میگیرم.
با حس اندکی از بازتاب تو
امشب دلم گرفت
نمیدونم چمه.امشب حالم جالب نیس
وچنتا فیلم خوب دیدم.حال جسمیم یکم بهتره.دیگه اون دردا نیستن.واینکه دوتااز نزدیکترین دوستام
دارن ازدواج میکنن
خیلی براشون خوشحالم.توفکر موضوع پایان نامم.محور اصلیشو مشخص کردم خورده کاریاش مونده.
دلم برای تموم کسایی که تو وبلاگ میومدن تنگ شده همشون وبلاگاشونو بستن وای خیلی دیررسیدم
نهال امیرحسین صابرو.... از همتون معذرت میخام.بااینکه میدونم دیرشده
بگرد تاکه بگردم به دور چشمانت تو افتابی ومن افتابگردانت
این شعرو خیلی دوسدارم
منم امشب به دلیل ریاضت کشی و کوزت بازی سرکار نرفتم.(شب کارم تویه شهربازی)
الانم حال ندارم برم شام درست کنم
حسابی خوش گذشت امروز خدایی.خخخخخخخخخ خداجون شکرت
دوستی که ادعای رفاقتش خیلی میشد با یه درخواست نامعقول اومد جلو.خب منم اول ازش یه درخواست مثه
خودشو کردم بعد گفتم اگه اینو انجام بدی برات انجام میدم.در یک ثانیه 4 سال دوستی پاشیده شد به دیوار.
خخخخخخخ حسابی خندیدم.فک کنم این دوست نبود.
پی نوشت:"یک روانشناس باید همه جوره درس یادبگیره"
یکی از شعرای قدیممو پیدا کردم اخی چه طبع شعری داشتم
اینکه علتای افسردگی چیه و ... خیلی سخته که از بیرون گود نگاه کنی.
این وبلاگو دوسدارم چون خاطره های خوب و شیرینی باهاش دارم.
از یسری ادما که باگذشت سالها هنوز فراموش نشدن.از دردایی که هیچ جایی غیر از اینجا نمیشد گفت.از دوستیای قدیمی.و خیلی چیزا
یادمه شعرامو میزاشتم اینجا و یه تنهایی هم بودو .....
بیخیال.خلاصه که الان دیگه گذشته. الان من دانشجوی ارشدمممممم و ازین بابت خیلی خوش حالم